حاکمیت شرکتی سیستمی از قوانین، رویه ها و فرآیندهایی است که توسط آن یک شرکت هدایت و کنترل می شود. حاکمیت شرکتی به نحوه اداره شرکت ها و با چه هدفی اشاره دارد. مشخص می کند چه کسی قدرت و مسئولیت پذیری دارد و چه کسی تصمیم می گیرد. در اصل، این ابزار ابزاری است که مدیریت و هیئت مدیره را قادر می‌سازد تا به طور مؤثرتری با چالش‌های اداره یک شرکت برخورد کنند. حاکمیت شرکتی تضمین می‌کند که کسب‌وکارها فرآیندهای تصمیم‌گیری و کنترل‌های مناسبی دارند تا منافع همه سهامداران (سهامداران، کارکنان، تامین‌کنندگان، مشتریان و جامعه) متعادل باشد.

حکمرانی در سطح شرکت شامل فرآیندهایی است که از طریق آنها اهداف یک شرکت در چارچوب محیط اجتماعی، نظارتی و بازار تعیین و دنبال می شود و مربوط به شیوه‌ها و رویه‌هایی است برای تلاش واطمینان از اینکه یک شرکت به گونه‌ای اداره می‌شود که به اهدافش دست می‌یابد. در حالی که اطمینان حاصل می‌کند که ذینفعان می‌توانند اطمینان داشته باشند که اعتمادشان به آن شرکت به خوبی پایه‌گذاری شده است. حکمرانی خوب، مهم است زیرا زیرساختی را برای بهبود کیفیت تصمیمات اتخاذ شده توسط کسانی که کسب و کار را مدیریت می کنند فراهم می کند. تصمیم‌گیری با کیفیت خوب و اخلاقی، کسب‌وکارهای پایدار را ایجاد می‌کند و آن‌ها را قادر می‌سازد تا ارزش بلندمدتی را به طور مؤثرتری ایجاد کنند.

وضع قوانین برای کنترل حاکمیت شرکتی

پس از ورشکستگی شرکت‌های معتبر مانند Enron و WorldCom، در اوایل قرن بیست و یکم، حاکمیت شرکتی به یک موضوع فوری در ایالات متحده تبدیل شد. این امر منجر به تصویب قانون Sarbanes-Oxley در سال ۲۰۰۲ شد، که قوانین سختگیرانه‌تری را برای شرکت‌ها به همراه مجازات‌های کیفری سختگیرانه برای نقض آنها و سایر قوانین اوراق بهادار به شرکت‌ها تحمیل کرد. هدف این بود که اعتماد عمومی را به شرکت‌های عمومی و نحوه عملکرد آنها بازگرداند.

هفت ویژگی حاکمیت شرکتی

اگرچه منشاء این ویژگی ها را نمی توان به درستی تعیین کرد، به نظر می رسد ویژگی های زیر در بازارهای نوظهور CLSA در سال ۲۰۰۱ ظاهر شده اند و پس از ظهور آنها در آنچه به عنوان گزارش مرجع در مورد حاکمیت شرکتی شناخته می شود، محبوبیت بیشتری به دست آوردند:

  • انضباط: نظم و انضباط شرکتی تعهدی از سوی مدیریت ارشد یک شرکت برای پایبندی به رفتاری است که به طور عام به رسمیت شناخته شده و متد صحیح و مناسب آن پذیرفته شده است. این شامل آگاهی و تعهد یک شرکت به اصول اساسی حکمرانی خوب، به ویژه در سطح مدیریت ارشد است. «همه طرف‌های درگیر متعهد به پایبندی به رویه‌ها، فرآیندها و ساختارهای اختیاری تعیین‌شده توسط سازمان خواهند بود».
  • شفافیت: شفافیت عبارت است از سهولتی که یک فرد خارجی با آن می تواند تجزیه و تحلیل معناداری از اقدامات یک شرکت، مبانی اقتصادی آن و جنبه های غیر مالی مربوط به آن کسب و کار انجام دهد. این معیاری است که نشان می‌دهد مدیریت چقدر در در دسترس قرار دادن اطلاعات لازم به صورت صریح، دقیق و به موقع – نه تنها داده‌های حسابرسی، بلکه گزارش‌های عمومی و بیانیه‌های مطبوعاتی- نشان می‌دهد. این نشان می دهد که آیا سرمایه گذاران تصویر واقعی از آنچه در داخل شرکت اتفاق می افتد به دست می آورند یا خیر. تمام اقدامات انجام شده و پشتیبانی تصمیم گیری آنها برای بازرسی توسط سازمان مجاز و طرف های ارائه دهنده در دسترس خواهد بود.
  • استقلال: استقلال میزان سنجش مکانیسم هایی است که برای به حداقل رساندن یا اجتناب از تضاد منافع احتمالی که ممکن است وجود داشته باشد، مانند تسلط یک مدیر اجرایی قوی یا مالک سهام بزرگ، ایجاد شده است. این مکانیسم ها از ترکیب هیئت مدیره تا انتصاب در کمیته های هیئت مدیره و طرف های خارجی مانند حسابرسان را شامل می شود. تصمیمات اتخاذ شده و فرآیندهای داخلی ایجاد شده باید عینی باشد و اجازه نفوذ ناروا را ندهد. تمام فرآیندها، تصمیم‌گیری‌ها و مکانیسم‌های مورد استفاده برای به حداقل رساندن یا جلوگیری از تضاد منافع احتمالی ایجاد خواهند شد.»
  • پاسخگو بودن: افراد یا گروه‌هایی در یک شرکت که در مورد مسائل خاص تصمیم می‌گیرند و اقداماتی انجام می‌دهند، باید در قبال تصمیمات و اقدامات خود پاسخگو باشند. مکانیسم هایی باید وجود داشته باشد و موثر باشد تا امکان پاسخگویی فراهم شود. اینها ابزارهایی را برای سرمایه گذاران برای پرس و جو و ارزیابی اقدامات هیئت مدیره و کمیته های آن فراهم می کند. «گروه‌های قابل شناسایی در سازمان – به عنوان مثال، هیئت‌های حاکمیتی که اقداماتی انجام می‌دهند یا تصمیم‌گیری می‌کنند – مجاز هستند و در قبال اقدامات خود پاسخگو هستند.»
  • مسئولیت: با توجه به مدیریت، مسئولیت به رفتاری مربوط می شود که امکان اقدام اصلاحی و مجازات سوء مدیریت را فراهم می کند. مدیریت مسئول، در صورت لزوم، آنچه را که شرکت در مسیر درست قرار می دهد، به کار می گیرد. در حالی که هیئت مدیره در قبال شرکت پاسخگو است، باید پاسخگو و با مسئولیت در قبال همه ذینفعان شرکت عمل کند. هر طرف قرارداد موظف است در قبال سازمان و ذینفعان آن مسئولانه عمل کند.
  • انصاف: سیستم هایی که در داخل شرکت وجود دارد باید با در نظر گرفتن همه آنهایی که به شرکت و آینده آن علاقه دارند متعادل باشند. حقوق گروه های مختلف باید به رسمیت شناخته شود و احترام گذاشته شود. به عنوان مثال، منافع مالک سهام اقلیت باید برابر با منافع مالک(ها) سهام غالب باشد. “تمام تصمیمات اتخاذ شده، فرآیندهای مورد استفاده و اجرای آنها اجازه ایجاد مزیت ناعادلانه برای یک طرف خاص را نخواهد داشت.”
  • مسئولیت اجتماعی: یک شرکت با مدیریت خوب از مسائل اجتماعی آگاه است و به آنها پاسخ می دهد و استانداردهای اخلاقی را در اولویت قرار می دهد. یک شهروند شرکتی خوب به طور فزاینده ای به عنوان شهروندی غیرتبعیض آمیز، غیر استثمارگر و مسئول در قبال مسائل زیست محیطی و حقوق بشر دیده می شود. یک شرکت احتمالاً با در نظر گرفتن این عوامل مزایای اقتصادی غیرمستقیم مانند بهبود بهره وری و شهرت شرکت را تجربه می کند.

مزایای حاکمیت شرکتی

مزایا برای شرکتها

موافقت با اصول حاکمیت شرکتی می‌تواند مزایایی هم برای صاحبان و هم برای مدیران شرکت‌ها داشته باشد و سطح شفافیت سازمانی را افزایش دهد. از مزایای دیگر آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • بهبود دسترسی به بازارهای سرمایه و بازارهای مالی.
  • کمک به باقی‌ماندن در محیط به‌شدت رقابتی (از طریق ادغام، مالکیت، مشارکت و کاهش ریسک).
  • فراهم‌کردن سیاست خروج (exit policy) و اطمینان‌یافتن از انتقال بی‌دردسر ثروت و دارایی‌های خانوادگی از یک نسل‌به‌نسل دیگر، همچنین کاهش احتمال وقوع تعارض بر سر عایدی‌ها (برای سرمایه‌گذاران بسیار مهم است).
  • همچنین اتخاذ روش‌های کارآمد حاکمیت شرکتی سبب می‌شود کنترل داخلی شرکت‌ها بهتر انجام شود، بهره‌وری شرکت افزایش یابد و راه را برای امکان رشد شرکت‌ها، توانایی جذب سرمایه‌گذاران (در سطح ملی و خارج از کشور) و نیز کاهش هزینه‌های ناشی از وام یا بدهی شرکت‌ها هموار کند.
  • ازسوی‌دیگر، بسیاری از کسب‌وکارهایی که به‌دنبال سرمایه و منابع جدید هستند، اغلب در مواقع بحرانی خود را مجبور می‌بینند که به‌طور جدی «حاکمیت شرکتی» را بپذیرند و ساختار شرکت‌شان را مجدد و براین اساس تشکیل بدهند. هنگامی که بنیان‌گذاران خود را در نقش سرمایه‌گذار و شرکای بالقوه‌ می‌بینند اطمینان بیشتری برای سرمایه‌گذاری و گسترش عملکرد شرکت خواهند داشت.

مزایا برای سهامداران

برای مزایای حاکمیت شرکتی کارآمد برای سهامداران، به موارد زیر می‌توان اشاره کرد:

  • فراهم‌کردن انگیزه‌های مناسب برای مدیریت و هیئت‌مدیره به‌منظور پیگیری اهدافی در راستای منافع شرکت؛
  • تسهیل فرایند نظارت مؤثر بر مدیران؛
  • تضمین امنیت بیشتر به سهامداران در مورد سرمایه‌شان؛
  • اطمینان‌دادن به سهامداران از اینکه به‌اندازه‌ی کافی از تصمیمات مربوط به مسائل اساسی شرکت (مانند اصلاحات قانونی یا قوانین مربوط به ادغام، فروش دارایی‌ها و نظایر آن) آگاه خواهند شد.

 

مزایا برای اقتصاد ملی

  • همه‌ی شواهد تجربی و همچنین تحقیقاتی که در سال‌های اخیر انجام شده‌اند، حاکمیت شرکتی را تأیید می‌کنند. این پژوهش‌ها دریافته‌اند بیش از ۸۴% سرمایه‌گذاران سازمانی جهان حاضرند برای سهام یک شرکت با حاکمیت شرکتی خوب پول زیادی پرداخت کنند، اما در شرکتی که از لحاظ حاکمیت شرکتی ضعیف عمل می‌کند (با وجود سابقه‌ی مالی خوب)، سرمایه‌گذاری نکنند.
  • موافقت با اصول حاکمیت شرکتی می‌تواند نقش مهمی در ارتقای ارزش شرکت‌ها بازی کند. اگر در یک کشور اعتبار لازم برای اجرای شیوه‌های حاکمیت شرکتی وجود نداشته باشد، در حسابرسی و استانداردهای گزارش‌دهی سهل‌انگاری شود یا به سرمایه‌گذاران شفافیت و اعتماد کافی داده نشود، سرمایه (سرمایه‌گذاران داخلی یا خارجی) در جایی خارج از کشور جریان خواهد یافت. بنابراین عواقب این وضعیت، تمام شرکت‌ها و تشکیلات اقتصادی کشور را درگیر خواهد کرد.